مدتی است که موسیقی سینمای وحشت بنا به دلایلی برایم جذابیت خاصی پیدا کرده و مشغول تحقیق بر روی این گونه از موسیقی نویسی هستم و یکی از مهم ترین نمونههایی که در این زمینه وجود دارد موسیقی فیلم طالع نحس اثر جری گُلداسمیت است که تنها اسکار زندگی هنریاش را برای این آهنگساز پر کار به ارمغان آورد. موسیقی این فیلم بنا به دلایلی که در یادداشت دیگری به آن جداگانه خواهم پرداخت از اهمیت ویژهای برخوردار است و میتوان آن را یکی از موفق ترین نمونه در این زمینه به حساب آورد طوری که هنوز پس از گذشت بیش از سی سال از ساخت این فیلم، نمونهای قابل اعتنا و شاید نقطهء عطفی در زمینهء موسیقی فیلم ترسناک به شمار میرود.
اما مسالهای که باعث شد تا در این یادداشت از بحث اصلی دور بیافتم، همان دغدغهء پیشین در زمینهء ایراداتی است که به برخی از نوشتهها از جانب برخی از کسانی که دست به قلم دارند وارد است و باید آنها را گوشزد کرد و بی اعتنایی به آن در واقع نوعی انفعال به حساب میآید و شاید حتی به نوعی پذیرش اطلاعات غلطی باشد که به خوانندهء آن متن داده میشود.
آقای پرویز جاهد در یادداشت «آوای موسیقی کلاسیک در شاهکارهای تاریخ سینما» که به تاریخ چهارم شهریور ۱۳۸۷ در رادیو زمانه منتشر شد، چند خطی را دربارهء موسیقی فیلم طالع نحس قلمی کردهاند که حاوی ایرادهایی بسیار کلی و مهم میباشد به طوری که خوانندهء آگاه، به دانش ایشان در زمینهء موسیقی شک میکند.
آوردهاند که: «نخستین قطعه اپرای کارمینا بورانا است که از فیلم «طالع نحس» انتخاب شده است.» در درجهء اول باید به ایشان گوشزد کنم که کارمینا بورانا یک اپرا نیست و ایشان هم مانند دیگر صاحب نظری که نینوا را سمفونی نامیده بود در دام استفاده از نام ها و پر زرق و برق افتاده اند. کارمینا بورانا قطعهای است که میتوان به آن نام «کانتات» یا «اوراتوریو» داد ولی به هر روی من از لقب اهدا کردن به قطعاتی که خود آهنگساز از آن سرباز زدهاست خودداری میکنم پس بهتر است آن را تنها «کارمینا بورانا» بنامیم و بس. مسالهء مهم تر اما این است که من بارها این فیلم را دیدهام و موسیقیاش را بارها و بارها شنیدهام و در کمال اطمینان میتوانم بگویم که در هیچ قسمت از فیلم و موسیقیاش از موسیقی «کارمینا بورانا» استفاده نشده است.
در پاراگراف بعدی نوشته اند: «با موسیقی پر رمز و راز و شگفتانگیز جری گلداسمیت که براساس موومان او فورچونا از اپرای کارمینا بورانا اثر درخشان کارل ارف، آهنگساز آلمانی ساخته شده است.» در درجهء اول باید به ادبیات فارسی ایشان احسنت گفت. اگر متوجه نشدید سعی کنید دوباره و دوباره این جمله را بخوانید تا به ایرادات دستوری آن پی ببرید و به یاد داشته باشید که این جمله، کلّ پاراگراف سومِ یادداشت ایشان را در بر میگیرد و جملهای ثانوی نیست!! البته منظور نویسنده را میتوان حدس زد و آن چیزی نیست جز اینکه آهنگساز فیلم مورد بحث، موسیقیاش را «بر اساس» موسیقی کارل ارف نوشتهاست. در اینکه منتقدان بسیاری این ادعا را مطرح کردهاند که گلداسمیت به هنگام نوشتن این موسیقی به نوعی «تحت تاثیر» موسیقی کارمینا بورانا بودهاست شکی نیست ولی تحت تاثیر بودن بسیار متفاوت است با آنچه جناب جاهد ادعا میکنند، یعنی نوشتن موسیقی «بر اساس» موسیقی دیگر.
باید یادآوری کنم که گلداسمیت هیچگاه تحت تاثیر بودن از موسیقی ارف را نپذیرفته است و در هیچ مصاحبه یا نوشتهای از او به این مساله حتا اشارهای هم نمیشود. البته بحث تاثیرپذیری از موسیقی دیگری، خود جای بحث زیادی دارد که به نوشتهء ما مربوط نمیشود.
ایشان در پاراگراف آخر نوشتهشان آوردهاند: «کارل ارف این اپرا را بر مبنای ۲۴ قطعهی شعر قرون وسطایی و تحت تأثیر نمونههای موسیقی عهد باروک و اواخر رنسانس بهویژه آثار کلودیو مونته وردی ساخته است.» برای کسی که شناختی حتا ابتدایی از موسیقی رنسانس و باروک داشته باشد و موسیقی ارف و مونتهوردی را شنیده باشد این جمله و ادعای فوق بیشتر شبیه به لطیفه است به طوری که وقتی این جمله را خواندم لحظهای با خودم فکر کردم جناب جاهد دارند مطلبی طنز مینویسند و خواستم به ذوق ایشان تبریک بگویم! من از ایشان درخواست میکنم به من نمونهای از تشابه میان آثار مونتهوردی و ارف نشان دهند و من به ایشان قول خواهم داد نظریهء ایشان را با نام خودشان در جامعهء موزیکولوژی اروپا مطرح کنم و از آن دفاع کنم.
من واقعاً ان مساله را درک نمیکنم که چرا بعضی از به اصطلاح صاحب نظران ما باید در زمینههایی که از آن آگاهی و شناخت کافی ندارند حتماً اظهار نظر بکنند. من نه میدانم تخصص آقای جاهد چیست و نه برایم آنچنان مهم است. من تنها نوشتهای از ایشان میخوانم و به عنوان یک موزیکولوگ آن را سرشار از ایراد مییابم.
جالب تر از آن اینکه در قسمت نظرات همین یادداشت، یکی از خوانندگان به نام امید اینطور نوشته که «آقای جاهد، با احترام فراوانی که برای شما به عنوان یک منتقد فیلم قائلم، اما تصور میکنم اگر کمتر وارد حوزهی موسیقی فیلم شوید بهتر است. از لحاظ موسیقایی هیچ شباهتی بین موسیقی قطعهی Ave Santori در موسیقی Omen با قطعهی O Fortuna اثر کارل ارف وجود ندارد. فقط به این دلیل که این دو قطعه از کر لاتین استفاده میکنند، به نظر میآید که شبیه به هم هستند در حالیکه این گونه نیست و سبک موسیقایی و خط ملودی کاملاً متفاوت است.» و جناب جاهد در جواب ایشان آوردهاند که «اميد عزيز، اگر ارتباطی بين قطعه کارل اورف و موسيقی فيلم طالع نحس وجود ندارد لطفا به من بگوييد چرا جری گلد اسميت از آن در باند صوتی فيلم استفاده کرد؟» که باز مرا وادار میکند تا بپرسم آیا واقعاً جناب جاهد موسیقی فیلم طالع نحس و موسیقی کارمینابورانا را گوش دادهاند یا خیر؟ البته باید یادآورد شوم که قطعهای که آقای امید از ان نام بردهاند Ave Santori نام ندارد و نام اصلی و صحیح آن Ave Satani است. در یادداشتی که دربارهء موسیقی این فیلم خواهم نوشت یکی از نکاتی که بر روی آن تاکید ویژهای خواهم داشت استفاده از همین دو واژه است و متن لاتینی را که گلداسمیت برای ساخت این موسیقی مورد استفاده قرار دادهاست بررسی خواهم کرد.
از آقای جاهد و دیگر دوستانی که «به هر دلیلی» در هر زمینهای مطلب مینویسند درخواست میکنم پیش از نگارش یادداشتشان، از تحقیق و بررسی جامع و کلّی غافل نشوند تا دریادداشتی به این کوتاهی ایراداتی اینچنین عظیم از آنها بیرون نیاید. در مورد کارل ارف و کارمینابورانا ایشان میتوانند یادداشتی را که چند ماه پیش به بهانهء اجرای این اثر در تالار وحدت نوشتهام مطالعه کنند. (لینک)
به نظر من در کل گلداسمیت لایق تقدیر بیشتری بود …
پاپیلون …